دیروز رفته بودم زیارت آقا امام رضا، جای دوستان همه خالی، اما برا همه دعا کردم، انشاءالله که لیاقت دعا کردن برا دوستان رو داشته باشم.
موقع زیارت، خیلی ها آداب زیارت رو رعایت نمی کنند. مخصوصا خانم ها. با حجابی ناجور، درسته که همه با یه دنیا درد و با یه دنیا حاجت میان زیارت آقا.
موقع زیارت همدیگه رو هول می دن، پای هم و لگد می کنند به هم ناسزا میگن.
تازه از اینا گذشته به زور از آقا چیزی میخوان.
دیروز یه زائری به آقا می گفت باید بدی، من بزور ازت میخوام . !!!!!!!!! می خواستم بگم خانم محترم این چه طرز درخواسته. اما با خودم گفتم نکنه یه چیزی بگم که دلش بشکنه، یاد موسی و شبان افتادم که خدا به موسی گفت بنده من هر جور که دوست داره من و صدا بزنه.
اما یه وقتایی به صلاح نیست که یه حاجت برآورده بشه. شاید اصلا ما ظرفیتش رو نداشته باشیم. خدا به یکی بچه نمی ده، شاید اون بچه در آینده مایه ی سرافکندگی بشه. ما از حکمت ها بی خبریم.
به امام رضا متوسل می شیم چون مایه ی فیض و رحمتن و ایشون رو به جون جوادشون قسم میدیم به جان مادرشون فاطمه زهرا(س). الحق هم که خیلی وقتا شده که هیچ کس رو ناامید بر نمی گردونن. اما اگه یه وقتی هم رد حاجت بشیم باید بزاریم رو حساب حکمت خدایی.
ما به آقا متوسل می شیم و ایشون رو در خونه ی خدا واسطه قرار می دیم. اما تصمیم نهایی رو خدا میگیره.
مریض مصلحت خویش را نمی داند به تلخ و شور طبیب زمانه قانع باش
در این ایام پر فیض و برکت و در ایام البیض اگر در پای سجاده ی سبز، هنگام دعا، قطره ی اشکی ریختی ما رو هم از دعای خیرتون فراموش نکنید. یا حق
دعوت عمومی اسلام
اسلام تمام نوجوانان از هر نژاد و ملت را در هر مقسم شرایط تربیتی به تکالیف مذهبی و تعالیم دینی مکلّف میشناسد. اسلام عموم جوانان را به ایمان و اخلاق دعوت میکند. اگر نوجوانان بد تربیت شده اصلاحناپذیر نمیبودند، هرگز رسول اکرم(ص) آنان را به ایمان و اخلاق دعوت نمیفرمود.
از این که پیغمبر اسلام به امر الهی تمام نوجوانان تازه بالغ را، در کلیه شرایط خوب و بد تربیتی به پاکی و فضیلت دعوت میکند و آنان را به انجام وظایف اخلاقی و انسانی مکلف میشناسد، استفاده میشود که به نظر رهبر عالیقدر اسلام، نوجوانان بد تربیت شده قابل اصلاحند، ولی اینکار احتیاج به مجاهده و تصمیم جدی دارد.
نوجوانانی که با اخلاق فاسد بار آمدهاند، باید با کمک مردان دانا و بافضیلت عیوب اخلاقی خود را بشناسند و به درمان آنها بکوشند. باید از رفتار ناپسند دگران درس عبرت بگیرند و با کمک عقل و فکر، خویشتن را اصلاح نمایند و خود را از ننگ اعمال ناپسند مصون بدارند.
علی(ع) فرمودهاند: کسی که روان خود را از ناپاکیهای اخلاق تطهیر ننماید، عادات ناپسندیدهاش او را رسوا خواهد ساخت.
پرهیز از گناه
همه مردم، در هر سنی که باشند، مکلّفاند خویشتن را اصلاح کنند، از ناپاکیها بپرهیزند و از گناه خود در پیشگاه الهی عذر بخواهند، ولی انجام این وظیفه مقدس برای جوانان بهتر و مهمتر است. زیرا آنان در دوران شباب، اساس زندگی تمام عمر خود را پیریزی میکنند، چه بهتر که از این فرصت استفاده نمایند و خویشتن را از تربیتهای بد دوران کودکی و پلیدیهای گناه تطهیر کنند و عمری را به پاکی و نیکی بگذرانند.
توبه در جوانی
رسول اکرم(ص) فرمودند: توبه از گناه پسندیده است ولی در سنین جوانی بهتر و پسندیدهتر است.
منطق روانشناسان نیز میگوید جوانان میتوانند خاطرات بد و تربیتهای ناپسند دوران کودکی را در ضمیر خود فراموش کنند و با تصمیم و ارادة جدّی، آنها را از اثر بیندازند و به دست فراموشی بسپارند و در عوض، خویشتن را به عادات حمیده و صفات پسندیده متخلّق سازند.[1]
[1] - محمدتقی، فلسفی، جوان از نظر عقل و احساسات، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378، ج1، صص289 و 290.
مذمت زشت خویی
یکی از عواملی که باعث سخت خارج شدن روح می شود و عذاب قبر را به همراه دارد زشت خویی است. این خصلت خیلی خطرناک است. حتی گفته اگر انسان خیلی زشت خو باشد، پس از مرگ هم روح انسان به شکل همان خصلتی که داشت مبدل میشود، مثلا اگر در دنیا برخوردش با مردم مانند سگ بوده پس از مرگ به شکل سگ در میآید یا مار یا عقرب یا... آنگاه اگر مردم چشم برزخی داشته باشند می بینند که سگی یا مار و عقربی در بالای تختة تابوت به طرف قبرستان میرود.[1]
در کتاب برزخ آیتالله شهید دستغیب از صاحب فضیلت و تقوی دکتر محمد احسان مقیم کربلا نقل نموده که روزی جنازهای را دیدم که جمعی او را برای تبرک و زیارت به حرم مطهر حضرت سیدالشهداء(ع) میبرند. من هم با مشییّعین رفتم. ناگاه دیدم روی تابوت سگی سیاه و وحشتناکی نشسته. متحیّر شدم. برای آنکه بدانم آیا دیگران هم میبینند یا تنها من میبینم، از شخصی که طرف راست من حرکت میکرد پرسیدم: پارچهای که روی جنازه است چیست؟ گفت: شال کشمیری است. گفتم:روی آن چیز دیگری میبینی؟ گفت: «نه»، همین سؤال را از طرف چپم نمودم و همان جواب را شنیدم. دانستم که جز من کسی دیگری نمیبیند. تا در صحن رسیدیم. ناگاه دیدم سگ از جنازه جدا شد. وقتی جنازه را از حرم بیرون کردند، باز دیدم که سگ پیدا شد و بر جنازه سوار شد. همراهش به قبرستان رفتم تا ببینم چه میشود. تا وقتی میت را دفن کردند، و آن سگ هم در قبر از نظرم محو گردید.[2]
[1] - محمدناصر، فاضلی، طریق خودسازی، قم، زائر، 1384، ص368.
[2] - همان، ص368.
هوای نفس
به شیطان گفتم: لعنت بر شیطان! لبخند زد.
پرسیدم: چرا می خندی؟
پاسخ داد: از حماقت تو خنده ام می گیرد
پرسیدم: مگر چه کرده ام؟
گفت: مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام
با تعجب پرسیدم: پس چرا زمین می خورم؟
جواب داد: نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.
پرسیدم: پس تو چه کاره ای؟
پاسخ داد: هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز