خر را رها کن
زاهدی پیرزن آسیابان را گفت: «گندم مرا آرد کن! وگرنه به دعا خواهم که خرت سنگ شود»
زن گفت: «خر را رها کن! اگر راست میگوئی دعا کن تا گندمت آرد شود.»1
کشکول شیخ بهایی، ص553
مذمت زشت خویی
یکی از عواملی که باعث سخت خارج شدن روح می شود و عذاب قبر را به همراه دارد زشت خویی است. این خصلت خیلی خطرناک است. حتی گفته اگر انسان خیلی زشت خو باشد، پس از مرگ هم روح انسان به شکل همان خصلتی که داشت مبدل میشود، مثلا اگر در دنیا برخوردش با مردم مانند سگ بوده پس از مرگ به شکل سگ در میآید یا مار یا عقرب یا... آنگاه اگر مردم چشم برزخی داشته باشند می بینند که سگی یا مار و عقربی در بالای تختة تابوت به طرف قبرستان میرود.[1]
در کتاب برزخ آیتالله شهید دستغیب از صاحب فضیلت و تقوی دکتر محمد احسان مقیم کربلا نقل نموده که روزی جنازهای را دیدم که جمعی او را برای تبرک و زیارت به حرم مطهر حضرت سیدالشهداء(ع) میبرند. من هم با مشییّعین رفتم. ناگاه دیدم روی تابوت سگی سیاه و وحشتناکی نشسته. متحیّر شدم. برای آنکه بدانم آیا دیگران هم میبینند یا تنها من میبینم، از شخصی که طرف راست من حرکت میکرد پرسیدم: پارچهای که روی جنازه است چیست؟ گفت: شال کشمیری است. گفتم:روی آن چیز دیگری میبینی؟ گفت: «نه»، همین سؤال را از طرف چپم نمودم و همان جواب را شنیدم. دانستم که جز من کسی دیگری نمیبیند. تا در صحن رسیدیم. ناگاه دیدم سگ از جنازه جدا شد. وقتی جنازه را از حرم بیرون کردند، باز دیدم که سگ پیدا شد و بر جنازه سوار شد. همراهش به قبرستان رفتم تا ببینم چه میشود. تا وقتی میت را دفن کردند، و آن سگ هم در قبر از نظرم محو گردید.[2]
[1] - محمدناصر، فاضلی، طریق خودسازی، قم، زائر، 1384، ص368.
[2] - همان، ص368.
خشم و غضب خود را کنترل کنید
یکی از بزرگان و صاحبدلان در جمع مردم، مرد پهلوان و زورآزمایی رو دید که روی ترش کرده، چهره در هم کشیده، در خشم فرو رفته و دهانش کف کرده بود.
از اطرافیان پرسید: این چه حالت است، چرا این مرد این قدر خشمگین و غضبناک است؟
یک نفر از جمع آن مردم در پاسخ به او گفت: فلان کس به او فحش و دشنام داده است.
مرد صاحبدل گفت: این مرد چگونه پهلوان و زورآزمایی است که هر روز هزار من سنگ را بر میدارد، امّا طاقت شنیدن یک سخن را ندارد؟1
لاف سرپنجگی و لافی مردم بگذار
عاجز نفس فرومایه مردی چه زنی؟
1غفاری، محسن، آفات زبان، ج دوم، ص55.
بیشه بی شیر، جایگاه شغالان است
در تاریخ نوشته اند: بعد از آنکه عبدالله خان اوزبک خراسان را مورد تاخت و تاز قرار داد؛ روزی در سیستان عبورش بر قبر رستم افتاد؛ همانجا به طعنه و شماتت این بیت را خواند:
سر از خاک بر دار و ایران ببین به کام دلیران توران ببین!
و بعد گفت: نمی دانم که رستم اگر قادر بود پاسخ مرا بدهد، چه می گفت: یکی از وزیران او- که ایران نژاد بود- گفت: اگر خشم نگیری و غضبناک نشوی، بگویم!
گفت: بگو! گفت: اگر رستم قادر بر گفتن بود، می گفت:
چو بیشه تهی ماند از نرّه شیر شُغالان در آیند آنجا دلیر!1
ماهنامه، پاسدار اسلام، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، شماره 147، اسفند 1372، گفته ها و نوشته ها.