کنار پنجره اتوبوس نشسته بودم و داشتم به بیرون نگاه می کردم. همه در تکاپو، هر کسی مشغول کاری، مغازه ها شلوغ، چراغای خیابونا روشن، مردم در حال رفت و آمد. یکی می خنده، یکی سرش رو انداخته پایین، یکی داره با دوستش شوخی می کنه، یکی داره پشت چراغ قرمز چرت می زنه، یکی داره کتاب می خونه، یکی اونورتر داره با موبایلش حرف میزنه و عجب دل پر دردی هم داره. یکی تو مغازه پارچه فروشی داره پارچه ای قیمتی میخره واسه مجلس شادی، یکی هم اونور تر یک پارچه مشکلی خریده داده روش بنویسند تسلیت. خیابونا شلوغ شلوغ شلوغ.
اما وقتی میری بهشت رضا، دیگه از این همه سر و صدا خبری نیست. بی خود نیست که میگن سرای خاموشان.اما آقا واقعا اونام ساکت هستند؟
هستند اولیای خدایی که وقتی به قبرستان می رن صدای مرده ها رو می شنوند. حتی وقتی به مرده ها سلام می کنند، اونا هم جواب سلامشون رو می دن. حتی صدای مرده هایی که در حال ناله کردن از شدت عذاب هستند.
رسول خدا(ص) توصیه می کردند که به قبرستان برین. و حتی وارد شده که اگر خیلی خوشحال هستی به قبرستان برو، اگر خیلی ناراحتی به قبرستان برو. این همه تأکید برا چی؟ برای اینکه بدونی اگر تمام خوشی های دنیا رو بهت بدن، عاقبت باید بیای و تو یکی از این قبرا بخوابی، و اگر دنیا آزارت داده و از دست آلام دنیوی دلت به درد اومده، غصه نخوری و بدونی که اینجا سرای پایدار نیست، سرای پایدار و همیشگی اون دنیاست که اگر اعمالت در این دنیا خوب باشه اون دنیا در رفاه همیشگی هستی و به قول معروف یک هتل 5 ستاره اعلا که همه چی در اختیارت است و هیچ وقت غصه مخارج کرایه خونه و گشنگی شکم زن و بچت و ... رو نداری.
اما اون قبرستانی که رسول خدا توصیه می کردند با این قبرستانی که ما الان شاهد هستیم یکی؟
باور کنید من که شخصا وقتی به بهشت رضا می رم، انگاری که وارد پارک ملت شدم . یکی اون طرف بساط چایی رو پهن کرده، یکی اون ور تر بساط آش رشتش رو.
این اون قبرستانی که ما رو به یاد آخرت بندازه نیست. می گن قدیما وقتی می رفتنن سر قبرا، تا چند وقت دیگه گرد گناه نمی رفتند. ولی الان اگه روزی صد بار برن، چند لحظه بعدش شروع می کنند به گناه کردن.
ان شاء الله که چراغای دلتون هیچ وقت خاموش نشه، و حجره های دلتون شلوغ باشه از یاد خدا و ذکر خدا و یاد ائمه معصومین(ع).