در یکی از روستاهای اطراف مشهد به نام روستای سد کارده، پیرزن دوست داشتنی زندگی می کنه که اهالی روستا اون رو با نام خاله سکینه میشناسن. پیرزنی که نور ایمان در چهرش موج می زنه. خاله سکینه از دست راست مادرزادی معلول. در یک خانه محقر در روستا به همراه تنها فرزندش فاطمه زندگی می کنه. می گفت: خدا هشت تا بچه بهم داد اما فقط همین یکی مونده. خود خاله سکینه هم تک فرزند. و شوهرش رو در جوانی از دست داده.
اهالی روستا هر حاجتی داشته باشن میرن سراغ خاله سکینه و هر چی نذر خاله بکنن برآورده می شه. نفس بنده های خوب خدا حق. و خدا به حق بنده های خوبش حوائج رو برآورده می کنه. خاله سکینه نه اهل غیبت، نه دروغ و.. دخترش میگه اگه به مادرم تا شبم غذا ندید هیچی نمیگه. باور کنید این پیرزن اینقدر ماه. واقعا ماه و دوست داشتنی.
اما مسأله ای که باعث شد من بیشتر مشتاق این خونواده دوست داشتی بشم ماجرایی بود که از زبان فاطمه دختر خاله سکینه نقل می کنم.
فاطمه می گه: سال پیش هوا خیلی آروم و خوب بود تو خونه نشسته بودیم که دیدم از زیر در داره آب میاد. به سقف نگاه کردم دیدم از سقف که آب نمیاد. میگه یک هو دیدم یخچال تکون خورد و افتاد تا اومدم در رو باز کنم خودم و مادرم رو غرق در سیل دیدم. فاطمه می گه سیل خیلی بوی بدی می داد، خیلی وحشتناک بود. میگه سیل بشکه های بزرگ نفت رو از جا کند و با خودش برد.حتی کامیون همسایه که بارش کاه بود رو با خودش کند برد. فاطمه میگه: اما من و مادرم جون سالم به در بردیم. میگه معجزه بود. خاله سکینه با وجود اینکه یک دست بیشتر نداشت و موقع راه رفتن لنگ می زنه اما خیلی راحت سرجاش ایستاده بود و سیل نتونسته خاله رو تکون بده و با خودش ببره حتی خود فاطمه رو. همه اهالی این رو معجزه می دونن. به نظر منم که یک معجزه است.
خاله سکینه نه باغی داره نه زمینی. فقط یک خانه محقر. فاطمه می گه اهالی روستا خیلی مردم خوبی هستند اونا به ما خیلی کمک می کنند. بهش گفتم الان شما از کجا کسب درآمد می کنید گفت زیر نظر کمیته امداد امام خمینی هستیم. فاطمه می گه. یک روز از کمینه چند تا کارگر رو فرستادن تا برامون خونه بسازن چون خونمون رو سیل به کلی از بین برده بود و همه چیزمون رو در سیل از دست دادیم. اونا نماز نمی خوندن مادرم اونا رو از خونه بیرون کرد و گفت من دوست ندارم خونم به دست آدمای بی نماز ساخته بشه. خدا انشاء الله نگهدار خاله سکینه و دخترش فاطمه باشه.
خاله سکینه در حسینیه روستای سد کارده