در روایات ائمه(علیهم السلام) برای مردمان عاقل و افراد خردمند نشانه هایی ذکر شده که قسمتی از آن را در اینجا نقل می کنیم:
الف)عاقل زبانش را کنترل میکند:
موضوع کنترل زبان و نگهداری آن از دروغ و غیبت و دیگر آفات زبانی از موضوعاتی است که در بسیاری از روایات آن را نشانه شخص عاقل دانستهاند.
از جمله در حدیثی حضرت علی(ع) درباره نگهداری و حفظ زبان میفرمایند:
العاقل مَن عَقل لسانه الّا عن ذکرالله[1]؛
عاقل کسی است که زبانش را جز از ذکر خدا (و آنچه خدا را به یاد انسان میاندازد) دربند کند.
«العاقل لایتکلم الّا بحاجته او حجته»[2]؛
عاقل جز از روی احتیاج یا اقامه حجت و دلیل سخن نمیگوید.
به گفته شاعر پارسی زبان:
سخن گرچه هر لحظه دلکشتر است چو بینی خموشی از آن خوشتر است
در فتنه بستن دهان بستن است که گیتی به نیک و بد آبستن است
پشیمان ز گفتار دیدم بسی پشیمان نگشت از خموشی کسی
صدف زان سبب گشت گوهر فروش که از پای تا سر همه گشت گوش[7]
ب) شخص عاقل از هوای نفس پیروی نمیکند:
علی(ع) در حدیثی فرمود:
«العاقل من قمعَ هواهُ بعقله»[1]؛
«عاقل کسی است که ریشه هوا و هوس را به نیروی خرد و عقل بر کند.»
در حدیثی دیگر میفرمایند:
«العاقل من عَصی هواهُ فی طاعة ربّه»[2]؛
«عاقل کسی است که در راه اطاعت و فرمانبرداری پروردگار خود از خواهش نفس نافرمانی کند»
ج) شخص عاقل از هر پبشآمدی پند میگیرد:
حضرت علی(ع) میفرمایند:
«العاقل من وعظته التّجارب»[3]؛
«خردمند و عاقل کسی است که تجربهها به وی پند بیاموزد.»
د) شخص عاقل خودبین و متکبر نیست:
حضرت علی(ع)می فرمایند:
«العاقل یضع نفسه فَیرتفع و الجاهل یرفع نفسه فیتّضع»[4]؛
«شخص عاقل نفس خود را فروتن میدارد و در نتیجه بزرگ میگردد و انسان جاهل و نادان خود را بزرگ میشمارد و به همین سبب خوار و زبون میشود.»
امام محمد باقر(ع)فرمودند:
«مادخل قلب امری شیء من الکبر الّا نقص من عقله مثل ما دخله من ذلک قلّ ذلک او کثر»[5]؛
«تکبر در هیچ دلی وارد نشود جز آنکه به همان مقدار از عقل و کاسته گردد خواه کم باشد یا زیاد.»
هـ) شخص عاقل از گناه پرهیز میکند:
علی(ع)فرمودند:
«العاقل من تورّع عن الذّنوب و تنزّه من العیوب»[6]؛
«عاقل کسی است که از آلوده شدن به گناهان خودداری کند و از عیبها پرهیز نماید»
الهی چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار
[1] - غررالحکم، ج2، ص590.
[2] - همان، ج2، ص589.
[3] - تحف العقول، ص85.
[4] - غررالحکم، ج2، ص140
[5] - کشف الغمه، ج2، ص132، بحارالانوار، ج75، ص186، سفینة البحار، ج2، ص460.
[6] - غررالحکم، ج2، ص142.
[1] - غررالحکم، ج1، ص426.
[2] - همان، ج2، ص3347.
[3] - نهجالبلاغه، ص476
[4] - نهجالبلاغه ، ص480، غررالحکم، ج2، ص340.
[5] - غررالحکم، ج2، ص263.
[6] - مکارم الاخلاق نیشابوری، ص97.
[7] - امیرخسرو دهلوی، نقل از کشکول شیخ بهایی، ص69.