پیامبر(ص) اومد با معجزه ای آسمانی به نام قرآن- اومد تا بگه ای مردم خدایی هم هست. خدای واحد و احد رو پرستش کنید. خدایی که صمد است. قرآن رو که باز می کنی آیه آیه اون برا ما درس زندگیست. درس انفاق و ایثار و گذشت و درس عبرت.
خدا یک کلاس درس تشکیل داده که َشاگرداش بنده هاشن. پیامبران رو فرستاد تا راه رسیدن به بهشت رو نشون این بنده هاش بده. و بگه از کدوم مسیر برید از کدوم مسیر نباید برید. خدا خیلی مهربون. چون می دونست بنده هاش توانایی درک همه مسائل رو یکجا ندارن. به تدریج احکام و مسائل اسلامی رو یادشون داد. تازه خدا واسه بنده هاش تک ماده هم گذاشته. که اگه خدای نکرده تمام مراحل رو طی کردی و تو یک درست تجدید شدی بتونی از اون تک ماده استفاده کنی که اون هم شرایط داره و به هر کسی نمی دن. ائمه اطهار(علیهم السلام) تک ماده های زندگی ما هستند که ما از طریق اونا می تونیم امید شفاعت حق تعالی رو داشته باشیم. خوشا به حال اون اشخاصی که قابلیت استفاده از این تک ماده ها رو دارن. شرایط داره: شرطش اینه که مطیع امر خدا باشی. مهر ائمه اطهار تو دلت باشه- تو عذاداریاشون گریه کنی تو شادی هاشون شاد بشی. مهمترین شرطش هم حق الناس. باید حق الناس رو رعایت کرده باشی.
امان از حق الناس. امان از حق الناس.
خیلی راحت تهمت می زنیم_ غیبت می کنیم_ دروغ می گیم بعد اسمش رو میزاریم دروغ مصلحتی. دروغ منفعتی رو اسمش رو میزاریم دروغ مصلحتی. روزی کیلو کیلو گوشت برادر مرده میخوریم و عین خیالمون هم نیست. ای وای. از همه بدتر تهمت می زنیم ککمون هم نمی گزه. می دونیم که فردای قیامتی هم هست. هر روز جلو چشامون عزیزانمون پرپر می شن و به وادی خاموشان ملحق می شن اما انگار نه انگار، شاید دلیش همین غفلتی باشه که زنگارش قلب و روحمون رو گرفته.
بعضی وقتا با خودم می گم اگر خدا ساتر العیوب نبود و پرده از گناهان ما بر می داشت و همه می دونستن من در روز چند تا گناه و از چه نوعش مرتکب شدم آیا باز هم گناه می کردم؟ !
خدایا کمک کن در این دریای پرتلاطم هستی، بتونیم راحت شنا کنیم، خدایا کمک کن تا غرق در گناه نشیم، کمک کن تا زندگانی رو بیاموزیم نه زنده بودن را. خدایا کمک کن و دست ما رو بگیر، ای مهربان ترین مهربانان.
در یکی از روستاهای اطراف مشهد به نام روستای سد کارده، پیرزن دوست داشتنی زندگی می کنه که اهالی روستا اون رو با نام خاله سکینه میشناسن. پیرزنی که نور ایمان در چهرش موج می زنه. خاله سکینه از دست راست مادرزادی معلول. در یک خانه محقر در روستا به همراه تنها فرزندش فاطمه زندگی می کنه. می گفت: خدا هشت تا بچه بهم داد اما فقط همین یکی مونده. خود خاله سکینه هم تک فرزند. و شوهرش رو در جوانی از دست داده.
اهالی روستا هر حاجتی داشته باشن میرن سراغ خاله سکینه و هر چی نذر خاله بکنن برآورده می شه. نفس بنده های خوب خدا حق. و خدا به حق بنده های خوبش حوائج رو برآورده می کنه. خاله سکینه نه اهل غیبت، نه دروغ و.. دخترش میگه اگه به مادرم تا شبم غذا ندید هیچی نمیگه. باور کنید این پیرزن اینقدر ماه. واقعا ماه و دوست داشتنی.
اما مسأله ای که باعث شد من بیشتر مشتاق این خونواده دوست داشتی بشم ماجرایی بود که از زبان فاطمه دختر خاله سکینه نقل می کنم.
فاطمه می گه: سال پیش هوا خیلی آروم و خوب بود تو خونه نشسته بودیم که دیدم از زیر در داره آب میاد. به سقف نگاه کردم دیدم از سقف که آب نمیاد. میگه یک هو دیدم یخچال تکون خورد و افتاد تا اومدم در رو باز کنم خودم و مادرم رو غرق در سیل دیدم. فاطمه می گه سیل خیلی بوی بدی می داد، خیلی وحشتناک بود. میگه سیل بشکه های بزرگ نفت رو از جا کند و با خودش برد.حتی کامیون همسایه که بارش کاه بود رو با خودش کند برد. فاطمه میگه: اما من و مادرم جون سالم به در بردیم. میگه معجزه بود. خاله سکینه با وجود اینکه یک دست بیشتر نداشت و موقع راه رفتن لنگ می زنه اما خیلی راحت سرجاش ایستاده بود و سیل نتونسته خاله رو تکون بده و با خودش ببره حتی خود فاطمه رو. همه اهالی این رو معجزه می دونن. به نظر منم که یک معجزه است.
خاله سکینه نه باغی داره نه زمینی. فقط یک خانه محقر. فاطمه می گه اهالی روستا خیلی مردم خوبی هستند اونا به ما خیلی کمک می کنند. بهش گفتم الان شما از کجا کسب درآمد می کنید گفت زیر نظر کمیته امداد امام خمینی هستیم. فاطمه می گه. یک روز از کمینه چند تا کارگر رو فرستادن تا برامون خونه بسازن چون خونمون رو سیل به کلی از بین برده بود و همه چیزمون رو در سیل از دست دادیم. اونا نماز نمی خوندن مادرم اونا رو از خونه بیرون کرد و گفت من دوست ندارم خونم به دست آدمای بی نماز ساخته بشه. خدا انشاء الله نگهدار خاله سکینه و دخترش فاطمه باشه.
خاله سکینه در حسینیه روستای سد کارده
بنال ای دی دل عالم غمین است
شب قتل امیرالمؤمنین است
پیمبر می زند بر سینه گویا
در این غم نوحه خوان روح الامین است
اگر سر بشکند جا دارد امشب
ندانم سر چه سودا دارد امشب
غریب یثرب و مظلوم کوفه
هوای کوی زهرا دارد امشب
قراری این دل شیدا ندارد
که یار عاشقان یارا ندارد
نوا کن گر حسینی هستی ای دل
حسین بن علی بابا ندارد
همای قدس را شَهپر شکسته
حریم مسجد و منبر شکسته
بزن بر سینه، بر سر ای مسلمان
سر داماد پیمبر شکسته.
صلی الله علیک یا امیرالمؤمنین - یا علی بن ابیطالب.
کد مداحی گریه کنید ای شبهای کوفه- شهادت حضرت علی(ع)- از دوستان التماس دعا.
کد یابن الزهرا العجل- از دوستان التماس دعا
کد ای جان جانانم-(امام زمان)
مادرم بر دستانت بوسه می زنم
مادر به تمام معنا یک فرشته است. وقتی مامان به صورتت لبخند میزنه انگار تمام دنیا رو بهت دادن. باید روزی صد بار بر دستان مادران بوسه زده شود. به یک بنده خدایی گفتم تو تا بحال دست مادرت رو بوسه زدی جواب داد: من خجالت می کشم، خجالت نداره که، کافی سرت رو خم کنی و غرورت رو بشکنی و با کمال تواضع و معجونی از مهر و محبت بر دستان مادرت بوسه بزنی.
مادر چراغ خونست خداوند هیچ خونه ای رو بی چراغ نکنه که اگه خدای نکرده چراغ خونه خاموش بشه دیگه هیچ چراغی نمیتونه اون رو روشن کنه.
برای هممون اتفاق افتاده یه وقتایی که سرمون خیلی شلوغ، دیر به خونه میریم و یا یادمون میره یه تماسی با منزل بگیریم و به مادر اطلاع بدیم که من امروز کمی دیر میام.
وای، وقتی میای خونه می بینی که رنگ به رخسار مادر نمونده. و چقدر جوش زده، تازشم ممکنه یه دادی هم به سرت بزنه که چرا زنگ نزدی بگی دیر میام؟ نمی گی من دل واپس می شم؟
الهی فدای دلواپسیات بشم مادر. واقعا عزیزی.
نمیدونم واقعا بعضی ها چطور دلشون میاد این فرشته های زمینی رو ببرن خونه سالمندان. یادشون رفته که یه روزی بچه بودند و حتی نمی تونستن یه حشره رو از خودشون دور کنند؟ و الان که این بزرگواران پیر و از کار افتاده شدند و نیاز به حمایت ما دارند باید این رفتار ناجوانمردانه رو در حقشون انجام بدیم؟! مگه نمی دونن که خداوند در قرآن فرموده بالوالدین احسانا. یعنی این رسمشه؟؟
یه روز شخصی خدمت پیامبر رسید و گفت: من مادر خیلی پیری دارم که همیشه بر دوش من است و من هر جا میرم با خودم می برمش. و اجازه نمی دم که شخصی اذیتش کنه و .. آیا من تونستم حق فرزندی رو ادا کنم. پیامبر فرمودند: نه.
و فرمودند: مادرت تو رو ماه ها در رحمش حمل می کرد و از وجودش تو رو تغذیه می کرد و همیشه آرزو داشته که تو بزرگ بشی و زنده باشی و همیشه آرزوی زنده بودن تو رو داشته. اما تو درسته که به مادرت خدمت می کنه اما در دل آرزوی مرگ مادرت رو می کنی که چه وقت بمیره.
خدایا به حق ماه مبارک رمضان همه مادرانی که الان گوشه بیمارستان ها بستری شده اند رو شفای عاجل عنایت بفرما.
خداوندا این فرشته های زمینی رو سایشون رو بر سر ما مستدام بدار.
ما را زشیره جان دادی تو شیر مادر
در پای نوجوانان گشتی تو پیر مادر
کانون زندگانی گرم از محبت توست
آغوش گرم خود را از ما مگیر مادر
در زیر پای مادر باشد بهشت آری
در منزلت تو را نیست قدر و نظیر مادر
بر لوح آفرینش نام تو جاودانیست
هرگز نمیر مادر، هرگز نمیر مادر
مهمترین خبری که در عمرتون شنیدید چی بوده؟
خبرها رو میشه یه دسته بندی کلی کرد. خبرهای شاد، خبرهای غمگین، خبرهایی که هیچ عکس العملی در موردش نشون داده نمیشه.
خبرهای شاد مثل عروسی و قبولی در دانشگاه و خرید خونه و مسکن و گرفتن وام و .... و خبر بد هم که دیگه معلومه. خبر مرگ و ردی در دانشگاه و دست رد زدن به سینه آقا داماد و پاس نشدن چک و تصادف و .....
دنیای خبرای ما منتهی میشه به همین اخبار.
یک وقتایی ما آدما نیاز به یک شوک داریم. اما این شوک، شوک معمولی نیست، یک شوک کاملا تکان دهنده است و اسم این شوک رو میشه گذاشت مرگ . این مرگ خیلی ها رو تکون می ده، و باعث میشه چند دقیقه یا چند ساعت یا چند روز به فکر فرو رفته و لااقل در زندگیمون با اطرافیان تجدید نظر کنیم اما انسان از نسیان اومده یعنی فراموشکار. خیلی زود فراموش می کنیم. لحظه ای که خبر مرگ رو دریافت می کنیم جزع و فزع می کنیم و لب گزیده و ناباورانه در فکر فرو می ریم که حتی باورش هم برامون خیلی سخت. اما خیلی زود فراموش می کنیم و دوباره بر می گردیم به زندگی عادیمون.
خاصیت خبر برا چیست؟
حکمت بعضی از خبرها برا اینه که ما در خودمون آمادگی ایجاد کنیم برای مواجهه با اون خبر. مثلا: به یکی میگن شما تا 2 ماه دیگه بیشتر زنده نیستی؟ حالا این شخص اگه عاقل باشه برا خودش برنامه ریزی می کنه که من در این دو ماه که بیشتر زنده نیستم چه کارایی انجام بدم که برا آخرتم مفید باشه. اطرافیانش رو راضی می کنه، حق الناسی که به گردن داره رو برطرف می کنه، نماز قضا می خونه و....
چرا نسبت به خبرهایی که می دونیم از جانب خداست بی تفاوت هستیم؟
خداوند بارها و بارها در قرآن از واقعه ای خبر داده.
از یک خبر تکان دهنده. از زمانی که زمین به لرزه در خواهد آمد، و هنگامی که آسمان شکافته می شود و ستاره ها فرو می ریزند و کوه ها بسان پشم زده شده در خواهند آمد و دریاها به هم پیوسته می شوند و آن زمانی که قبرها زیر و رو می شوند و مرده ها خارج می شون خبر از قیامت و خبر از دوزخ و عاقبت بدکاران و خبر از بهشت و عاقبت نیکوکاران و صالحان .یه وقتایی خداوند مثل هایی در قرآن می زند که عمومیت دارد یعنی تمام تماثیل قرآن عمومیت دارد و همه اش برای تذکر ما انسانهای فراموش کار. مثلا خداوند میفرماید: وای بر کم فروشان، آنان که وقتی برای خود پیمانه می کنند، حق خود را بطول کامل می گیرند اما هنگامی که می خواهند برای دیگران پیمانه یا وزن کنند، کم می گذارند. آیا آنها گمان نمی کنند که برانگیخته می شوند در روز بزرگ؟! روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان می ایستند؟ از این دست اخبار در قرآن فراوان داریم اما واقعا چقدر به این اخبار بها میدیم. به قول معروف فکر می کنیم همیشه در این دنیا ماندنی هستیم. یا مرگ مال همسایست. پس کی میخوایم بیدار بشیم ؟به قول مولا علی(ع) مردم خوابند وقتی می میرند بیدار می شوند. عین واقعیت است. بعضی ها واقعا در یک خواب عمیق فرو رفتند خواب غفلت. امیدوارم قبل از اینکه در بستر قبر جای بگیریم یه کاری بکنیم که فردای قیامت شرمنده نشیم.
اگر علی ساربان است
یک سنی به شیعه میگه: «زوز قیامت خلیفه دوم بر شتری سوار میشه و علی بن ابی طالب(ع) مهار آن شتر را گرفته در کنار در بهشت می خواباند»
شیعه جواب داد: بله، ولی اگر علی ساربان است می داند شتر را کجا بخواباند».
مردم نمی گذارند
یک سنی با شیعه ای درباره ی معاویه گفتگو می کردند، سنی میگه: «چون معاویه از اصحاب پیامبر(ص) است خدا او را به بهشت می برد»
شیعه جواب می ده: چون معاویه با علی جنگ کرد خدا او را به دوزخ می برد»
در بین بحث شیعه جواب می ده: «بر فرض اینکه خدا هم بخواهد معاویه را به بهشت ببرد مردم نخواهند گذاشت.
سنی از روی تعجب می پرسه: «مگر ممکن است چیزی را خدا بخواهد مردم نگذارند آن بشود؟»
شیعه جواب می ده: «بله، همان طوری که خدا می خواست علی(ع) خلیفه شود، ولی مردم نگذاشتند خواسته خدا عملی شود و دیگری را خلیفه کردند.»1
1-گنجینه مبلغین، ص101
مهرورز خدایا!
دستان بخشنده ی تو هماره بارانی از شکوفه بر سر مردمان می ریزد
و از پهن دشت رحمت تو، بهاربهار گل بر می خیزد
از این صحرای پر شکوفه بهره ای آیا مرا نیست؟
از این باران رحمت مرا نصیب آیا چیست؟
امروز چشم به آسمان تو دارم
و به رحمت های بسیارت امیدوارم
ای از همه بخشنده تر!
ای بخشندگان را مراد و سرور!
هر چه خواهم از تو خواهم
که بی لطف و محبت تو، سرگشته و گمراهم
مرا دریاب!